شما هم یک مشت برگه دارید که جمع کردید نمیدونید چیه ولی میدونید مهمه و یک روز ممکنه به دردتون بخوره؟ یا فقط من اینجوریم؟
هر سال هم میشینم برگه ها رو نگاه میکنم نصفشونو میندازم دور بقیه شونو میگم یک روز نیازم میشه هیچ وقت در طول اون سال نیازم نشد:///
کلا دل کندن از هر چیزی یکم برام سخته به وسایلام خیلی وابستم در حدی که مامان بهم میگفت اشغال جمع کن :/ که البته فک کنم این یک موردو همه ی بچه ها شنیده باشند در یک برهه زمانی جز بچه های مثبت منظم که مثل پتک میخورن تو سر ما (خواهرم زینب)
بیشعوریتونو میرسونه که به عنوان غیرت تو حریم خصوصی یک زن وارد میشید.
و اگر یک زن وارد حریم خصوصیتون شه زمین و زمان رو یکی میکنید که چون غرور مردانتون شکست.
خیلی حال به هم زنید شما مردا. حالم از غرور و غیرتتونم به هم میخوره.
بابام اومده میگه اصن چرا درس میخونی؟ اخه باش لج کردم گفت خوشحال شدم چادر پوشیدی گفتم یک روزی میکنمش. بعد تو راه اینجوری گفت که نمیخام دیگه بری مدرسه. ههه گفت اصن چرا درس میخونی؟ همه میشینن تو خونه.
بی عرضگی یک زنه که رفته زیر یک مرد ینی همه بی عرضن من هم باید مثل اونا بی عرضه شم؟ یک چیز مزخرفی هست به اسم عرف ههه
من نمیرم زیر یک مرد و بچه ها شو بزرگ کنم و هر وقت خاست طلاقم بده و بچه هایی که عمرمو به پاشون گذاشتم ببره.
من آزاد بودن در مورد خیلی چیزا خیلی چیزا از جمله شغل و باید یک جوری این حقم باشه چون بم ثابت شده مردا به هیچ عنوان پای حرفشون وای نمیسن همشون همشون چون همشون عوضی ایند. باید جوری حقم باشه که اگه روزی مخالفت کرده بتونم یک جوری حقمو ازش بگیرم. حالا به اینا بعدا فکر میشهو.
در کل داشتم به بابام میگفتم با یکی ازدواج میکنم که موافق باشه:// گفت اگه نبود گفتم هیچ وقت بش بله نمیگم:/ گفت ینی چی میخای پیشم بمونی :/ دلم میخاست بش بگم نه میرم خونه مجردی کیفمو میکنم بدون هیچ مرد اسکول و عوضی ای! ولی نگفتم چون یک دعوای جدید میشد. گفت پس من همین الان نمیزارم:)
بیاع :) زوره دیگه بعد میگن زور نیست:) برید گمشید بابا حرف وعملتون یکی نی
شاید اگه همون هفتم که میخاستم بکنم زورم نمیکردید و میکندم الان با انتخاب خودم سرم بود و حس نمیکردم از هر دو طرف تو فشارم که واقعا هر دو طرفتونم دارید زور میکنید:)
در کل بدون بابا بهترین بابای دنیای ولی ازت متنفرم :)
یک چی هست به اسم نمیدونم چی! یادم رفت! مهم نی بهتر یادم رفت
کاش میشد به همین راحتی همه چ رو فراموش کنم.
همه چی رو
نمیدونم اینقدر غرق انیمه بودم که یک لحظه گفتم خدایا فرار کنیم زنده بمونیم خورده نشیم.
خورده شدن توسط چیزی به اسم عرف و مذهب یا هرچیز دیگه
خیلی از حرفای پناهیان متنفرم چرت محض میگخ من نمیدونم مامان میخاد گوش بده چرا بلند میزاره؟
رسما میگه هر کی هر کصی خاست بگه و تو تحمل کن شاید با نظر تو متفاوت باسه اما تحمل کن که قوی شی://
://
خیلی اه چرا من. باید بر اساس خط قرمزا و باید و نباید یکی دیگه زندگی کنم؟!
میخام از این دیوار این مزرعه عبور کنم میخام فرار کنم من محصول نیستم من محصول هیولاهای عرف و مذهب نیستم.
فرار میکنم چون نمیخام یکی برام تصمیم بگیره بگ شادی چیه و بگه اینجوری زندگی کن یک زندگی روتین
فرار میکنم چون تا وقتی زیر این چترم این موضوع بره یک موضوع دیگه میاد
میخام ازاد باشم
نیمخام توسط دین خورده شم
عاشق این انیمه شدم کاش دانلودش میکردم تو اپارت نمیدیدم که باز بتونم ببینم:(حیف نت )
واقعا جمله ی این که میگن اون که ناراحته یا افسردس یا خودکشی کرده یا هر چیز دیگه ای فقط به خاطر اینه که توجه جلب کنه رو درک نکردم.
قبل زدن این حرف فقط یکم فکر کن خودت وقتی دو نفر باشن که افسردس و یکی باشه همش شاد باشه سمت کدوم میری؟ یکم فکر کن اونی که همش یک گوشه نشسته و کز کرده دورش ادمای بیشترین یا اونی که همیشه داره میخنده؟
چرا اینقدر فیلم ترسناکا رو رومخ درست میکنن که ترسناک شه؟ خب بابا از اول فلانی بگه دیگه یا همیشه ادم نباید شجاع باشه تو که دیدی یکی با ملافه داره میاد سمتت ولی هیچ کس نبود خب چرا دوباره میری؟ تو که دیدی عروسه ت میخوره پس چرا باز درو باز میکنی؟ بااز نکن دیگه اه همش باید حرص خورد:(( اصن از فیلم ترسناک بدم میاد:( فیلم ترسناک اینجوری
درباره این سایت